آذر

 

 

امروز ،
برای خشنودی مخالفان
شعری نخواهم نوشت
و برای علاقمندان شعر
” پوزش ”
خواهم نوشت …!

امروز،
مچ خود را گرفته ام
خسته نیست
اما درد دارد

تا فرصتی اندک است
و تا خستگی
بر جانش ننشسته است
میخواهم داستان ی
مثلا از آن ور مرز بنویسم
و یا در بومی سفید
که با آب ،
رنگ اش کرده ام
پرنده بِکِشم و
در سرزمینی که مردمانش
فقط
فال حافظ می گیرند
رهایش کنم …

حتما که چشم ها را
از لای کتاب های دعای کهنه ی پاره
به سوی آسمان ها
باز می کند …!

 

 

 

 

آذر پورپیغمبر : بهار ۹۹
داستان و شعر و نقاشی
(بازنشر با ذکر نام نویسنده ، بلامانع است )
@azarporpeighambar

نوشته شده در ۱۳۹۹/۰۲/۱۰ساعت ۱۱:۰۹ توسط آذر پورپیغمبر | بدون نظر



آخرين پست ها
»
»
» نقاشی ها
»
»
»
»
» بازمانده!
»
»
طراحی: پارس اسکین - پیاده سازی: شرکت داده تجارت