آذر
حرف های تازه ای با هم می زنند و از این صبح که کلاغ قار زد و رفت دارم شکسته های بتی را جمع می کنم که به آوای بهار در من فرو می ریزد خودستایی اگر نباشد خودم را ذره ذره دارم پرستش می کنم
از این صبح که پرندگان نوشته شده در ۱۳۹۶/۱۱/۲۹ساعت
۱۹:۰۱ توسط آذر پورپیغمبر | بدون نظر
طراحی: پارس اسکین - پیاده سازی: شرکت داده تجارت |