آذر

 

 

از تابش و
گرمای خورشید
آب راکد ،
گندیده و
قیرگون شده است

بوی امعاء و احشاء لاروها
از دامان سیمانی و
ترک خورده ی سدّ
به مشام پرچم گلها
پخش شده است

از چین های زمخت و
دامن لجنی رنگ آن
شیره لزج مرگ
جاری شده است

چشمم آب نمی خورد
از رنگ اصلی آبی
در میان بقچه ی سدّ
روزه چشمهایم از بچگی
باز نشده است … !

 

 

 

آذر . پورپیغمبر
@azarporpeighambar

نوشته شده در ۱۳۹۹/۰۲/۱۰ساعت ۱۱:۰۷ توسط آذر پورپیغمبر | بدون نظر



آخرين پست ها
»
»
» نقاشی ها
»
»
»
»
» بازمانده!
»
»
طراحی: پارس اسکین - پیاده سازی: شرکت داده تجارت