آذر
قبل از این که پاییز از راه برسد دلتنگی خاصی از راه رسیده است قسم می خورم به مذهب تو در زیر پاهایم حتی انگوری را هم له نکنم ! سلام تو هر صبح صدای سکه میدهد در قلک خورشید در آیین عشق تنها دعای کارساز دعای خیر مادرم است بعد از آن همه ” باطل ” اند در این روزهای پر مهر و مهربانی این چه شورش است که در برگ برگِ عالم هست ؟! زشتی ها رفته اند زیبایی ها آنلاین اند حسین هم آنلاین است ! انار هم می داند برای رسیدن به آذر از ماههایی باید بگذرد پاییز می آید خشک سرد زرد و هر گونه اندوه دلتنگی و بیهودگی مثل ریزش برگ ها بیفایده است اینها را تو یادم داده ای و یادم داده ای بخندم و دلربایی کنم با خنده حتی در فصل جداییها ، از پاییز . هنوز هم از سری که برباد است پاهایم در آب ماهی ها را عاشق می کند عاشق طعمه های تو جمعه هم روز بدی نیست از سر دلتنگی زیاد من هم نوشته ام او می آید ماه هم ، ماه قدیم !!!! امشب ماه را من بلاک کردم وقتی می روی از جاهایی دیگر می آیی و از راه هایی دیگر خورشید هم از جایی که غروب می کند طلوع نمی کند یا ضامن آهو آهوی تو را می دانم اما از پرنده خودم هیچ خبری نمی دانم ! نوشته هایم را آب باران خیس کرده است جوانه زده است نقطه های دیدار از تو گریزم نیست هر کجا می روم از خلوتگاهی آنجا می شود زیارتگاهی پای نوشته هایم همیشه امضائی هست به شکل قاصدک اگر نمی بینید مدام در سفر است با کوله بار شعرم به سوی او نه از ساقی خبر دارم نه از می نه از خانقاه و نه از واعظ وی مدام مدهوشم از مهر نمازش نه از غم ها خبر دارم نه از نی به دیگران بخشیده ایی با تسبیح و سجاده ات نوری مرا هم حبس ابد داده ایی در سیاه چاله چشمانت گویی !!!!! به انزوا رفتن را هیچوقت دوست نداشتم و ندارم اما دوست دارم از میان بهترین چیزها ” یکی ” را که خوب ترین است انتخاب کنم حتی : تنهاترین تنهایی را از این زمینیان رنگ چهره ام همیشه سفید و زرد است ماه هم به من رفته است در سایه ای نشسته ام به شکل درخت سایه اگر سایه باشد شکل تو باید. من و تو از برگزیدگانیم تنها آمدیم تنها می رویم ! گاهی وقتها ناتمام ها را دوست دارم ناتمام های دیده نشده را………… از آنجا که همه چیز بعدا تمام و خاتمه می یابد
طراحی: پارس اسکین - پیاده سازی: شرکت داده تجارت |